-
ماجرای یک عشق...
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1384 08:20
به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی کنار اتظارت تا سحر گاه شبی همپای پیچک ها نشستم تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی شبی از عشق تو با پونه گفتم دل او هم برای قصه ام سوخت غم انگیزست توشیداییم را به چشم خویش فهمیدی و رفتی چه باید کرد این...
-
شعری از معینی کرمانشاهی
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1384 08:07
ندارم چشم من، تاب نگاه صحنه سازیها من یکرنگ بیزارم، از این نیرنگ بازیها زرنگی، نارفیقا! نیست این، چون باز شد دستت رفیقان را زپا افکندن و گردن فرازیها تو چون کرکس، به مشتی استخوان دلبستگی داری بنازم همت والای باز و، بی نیازیها به میدانی که می بندد پای شهسواران را تو طفل هرزه پو، باید کنی اینترکتازیها تو ظاهرساز و من...
-
ترانه ای ماندگار از <<شکیلا>>
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1384 15:25
تندی رگبار از تو سر پناه یار از تو قلب بر دیوار از من شهر بی حصار از تو گونه ی تبدار از من بغض چشمه سار از تو خواب گندم زار از تو بخشش و ایثار از تو هق هق بسیار از من تردی بهار از تو اسب بی سوار از من قصه ی فرار از تو نفس نفس بودن من از تو شکفتن و گفتن من از تو مرورم کن خط به خط از نو بیا ببین در چه حالم از تو ببین...
-
....خرم آن نغمه
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1384 15:15
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
-
سلام
یکشنبه 15 آبانماه سال 1384 16:54
پدرمون در اومد تا ۲رست شد
-
چون سنگها
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1384 14:31
هر شب به قصه دل من گوش میکنی فردا مرا چو قصه فراموش میکنی چون سنگها صدای مرا گوش می کنی سنگی و ناشنیده فراموش میکنی دست مرا که ساقه سبز نوازش است با برگهای مرده هم آغوش میکنی تو؛ دره بنفش غروبی که روز را بر سینه میفشاری و خاموش می کنی
-
...بـــرخیز و بـــیا
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 22:52
همه دلخوشند مطرب بزند به تـــار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی بـــرخیز و بـــیا بــتــا برای دل مــا حل کن به جمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم زان پیش که کــوزه ها کنند از گل ما
-
...عاقبت کار جهان
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 16:08
خیــام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهــــرخی اگر نـــشستی خــوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی ؛ چوهستی خوش باش
-
هتل کالیفرنیا
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 10:22
لینک دانلود آهنگش پایینه. Eagles Hotel California On a dark desert highway Cool wind in my hair The warm smell of colitas Rising up through the air Up ahead in the distance I saw a shimmering light My head grew heavy and my sight grew dim I had to stop for the night There she stood in the doorway I heard the mission...
-
آشنایی...
شنبه 30 مهرماه سال 1384 21:35
آشنایی... کنار آشنایی تو، آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سؤ ال می کند به خاطر چه زنده ای ؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم .. .
-
...آخر مردم
شنبه 30 مهرماه سال 1384 20:18
یک عمر تو را به هر کجایی بردم هر لحظه گذشت بی تو من نشمردم حالا تو بمان و قصه ات راحت باش از بس نرسیدم به تو آخر مردم
-
سراب
شنبه 30 مهرماه سال 1384 15:17
کسب کن لحظه هایم را که دریای چشمانت سراب مهربانیست
-
...تو را
شنبه 30 مهرماه سال 1384 09:10
هر که را روی خوش و خوی نکوست مرده و زنــده ی من عاشــق اوست تو را به خاطر وفای تو دوست میدارم وگرنه دلبر پیمان شکن فراوان است
-
آموخته ام که...
شنبه 30 مهرماه سال 1384 09:05
آموخته ام که همیشه کسی هست که به ما احتیاج دارد....؛ آموخته ام که انسانهای بزرگ هم اشتباه میکنند.....؛ آموخته ام که همیشه همیشه بخندم......؛ آموخته ام که غرور انسانها را هرگز نشکنم....؛ آموخته ام که هرگز وابسته کسی نباشم....؛ آموخته ام که هر گاه ترسیدم شکست خورده ام.....؛ آموخته ام که به انسانها مانند سکوی پرتاب نگاه...
-
مزرعه
جمعه 29 مهرماه سال 1384 23:10
این زمین مال من است با تمام خوبی با همه زیبایی و در آن مزرعه ای دارم من داخل دهکده آشنایی در کنار مردمان خوشدل آری خوشبختی اینجاست در همین نزدیکی در کنار رود آبی در کنار دشت پاکی من فراخواهم خواند همه عالم را تا در این مزرعه گرد هم آیند روزی و سعادت اینجاست صلح و دوستی و صفاست
-
با تو ستاره می شوم
جمعه 29 مهرماه سال 1384 12:30
همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم با تو ستاره می شوم ,با تو ستاره می شوم با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم با تو ستاره می شوم ,با تو ستاره می شوم از سایه های ملتهب همیشه می...
-
با لاله رخی....
جمعه 29 مهرماه سال 1384 11:35
گــر دست دهد ز مغز گنــدم نانی و ز می دو منی ز گوسفندی رانی با لاله رخــی و گوشـه بسـتانی عیشی بود آن نه حد هر سلطانی تا زهره و مه در آسمان گشت پدید بــهتر ز مـی ناب کسی هیچ ندید من در عجبم ز میفروشان کایشان به زانکه فروشند چه خواهند خرید گویند بهشت و حور و کوثر باشد جوی می و شیر و شهد و شکر باشد پر کن قدح باده و بر...
-
دل سنگی
جمعه 29 مهرماه سال 1384 00:28
خودمو گول میزدم توی دو رنگی نمیخواستم ببینم اون دل سنگیت می دیدم داشتی یواش یواش می رفتی اما خواستم خوش باشی توی زرنگی هی می گفتم دل خوش فردا می مونم واسه خوندن تو بودی تنها بهونم هی می گفتم به خودم همش خیال همه این حرفا یه شوخی می دونم تو چشات برقی نبود مثل گذشته تازه فهمیدم از این حرفا گذشته من همونیم که بودم تو...
-
جنایت
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 16:20
تو را به دادگاه خواهند کشید.....؛ شاید به حبس ابد محکوم شوی جزییات جنایت معلوم نیست اما، اثر انگشت ات را .... روی قلبی شکسته یافته اند!!!!
-
زندگی
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 12:40
زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت ، حقیقت تلخه نه به تلخی جدایی ، جدایی سخته نه به سختی تنهایی
-
تار ها را ....
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 09:22
متن زیر را دوست عزیزم ارسال کردن مرسی از لطف همتون که نظر میدین تار ها را از دل بردار ... تار اول عشق ... دوم را مهر ... و سوم را امید بگذار نا همیشه سبز باشی ...
-
نسیم امید
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 00:13
سه تاری که هیچ وقت نواختن اش را نیاموخته ای بر دار وشادمانه ترین ترانه ای را که شنیده ای,بنواز تا نسیم امید را....؛ بر گونه هایت احساس کنی....!!
-
ترفند
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 00:12
با هزار یک ترفند.....؛ شاخه گلی مصنوعی را در میان گلهای شاداب گلدانت؛ پنهان کردم و بر دفتر خاطراتت نوشتم؛ تو را دوست خواهم داشت؛ تا زمانی که آخرین گل پژمرده شود!!!؛
-
آموخته ام که
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 00:09
آموخته ام که سکوت تنها درسی که ما خیلی دیر یاد میگیریم......؛ آموخته ام که به خودم احترام بگذارم.....؛ آموخته ام که این ترس از مشکلات است که انسانها را میکشد نه خود مشکلات.....؛ آموخته ام که حفظ کردن دشوارتر از پیدا کردن است.....؛ آموخته ام که آزاد باشم.....؛ آموخته ام که نمی توان یک باره همه چیز را تغییر داد.....؛...
-
قلبم را نشکن
دوشنبه 25 مهرماه سال 1384 22:23
آن گاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است...!؛
-
عاشق
دوشنبه 25 مهرماه سال 1384 22:21
با اشتیاقی تمام نشدنی به آن پایین نگاه میکرد به یاد نداشت که چند میلیون سال است که ـ هر روزـ عاشقانه این کار را انجام میدهد گرم میشود و....میسوزد میخواست بیشتر بماند از دیدن جریان زیبای زندگی سیر نمیشد.ولی زمان چشم پوشی بود....تا فردا.ناگزیر با دلتنگی غروب کرد و شب فرا رسید
-
باز هم سلطان مشکی پوشان
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 10:40
دلم برات تنگ شده جونم می خوام ببینمت نمی تونم بین ما دیوارای سنگی فاصله یک عمره می دونم بغض ترانه رو شکستم می خوام بگم عاشقت هستم تو عین ناباوری یک شب خالی گذاشتی هر دو دستم تو بودی تمام هستی و مستی و راستی و تمام قصه من تو بودی سنگ صبورم و نگاه دورم و لبهای بسته من تو بودی تمام هستی و مستی و راستی و تمام قصه من تو...
-
ترانه ای از رضا صادقی
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 10:30
بده دستاتو تو دستام تا با هم کلبه بسازیم کلبه ای پر از من و تو از من و تو ما بسازیم دور بشیم از همه مردم واسه درد هم بمیریم با ستاره ها بخوابیم با ترانه جون بگیریم کلبه ای از سازه عشق باغچه ای و حوض و گلدون سر تو باشه رو شونم مثل لیلا، مثل مجنون تو بشی مادر گلها من بشم بابای بارون من واسه تو واسه من کلبه ای می خوام که...
-
ترانه جدید سیاوش قمیشی
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1384 18:56
اگه تو شبای سردت با خودت تنها میشینی من برات میخونم از عشق تا که فردا رو ببینی اگه هم صدای اشکی واسه آرزوی بر باد من برات میخونم ای گل نو بهارو نبر از یاد همه دلخوشیم به اینه که تو یادت موندگارم گر چه عمریه تو این دشت یه خزونه بی بهارم من اگه هنوز میخونم واسه خاطره دل توست شعر من صدای غم نیست هم صدای حسرت توست عزیزم...
-
هری پاتر و شاهزاده دو رگه
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1384 18:46
http://hogwarts.ir اینم برای عاشقان harry potter که میتونید آخرین کتاب هری پاتر رو از اینجا بگیرید